(اسباب اشاعه و مالکیت مشاع)
منظور از سبب اشاعه این است که شراکت در مال مشاع چگونه به وجود می آید. این شراکت ممکن است به صورت اختیارى باشد. همچون شراکتی که از معاملاتی مانند خرید و فروش حاصل میشود. همچنین ممکن است سبب شراکت قهرى و اجباری باشد؛ مانند شراکت ورثه در مال میّت، که به سبب ارث حاصل شده است و سهم هر یک از ورّاث به گونهای با هم مخلوط است که قابل جداشدن نیست.
برای ایجاد مالکیت مشاع چند سبب وجود دارد که به اختصار به هر یک می پردازیم:
۱) ارث
می دانیم که اموال شخص پس از فوت به وراث او منتقل می گردد و این انتقال به صورت قهری و غیر اختیاری صورت گرفته و اراده در آن دخیل نیست. اگر تعداد ورثه بیشتر از یک نفر باشد، مالکیت دو نفر بر ماترک (ارث) از نوع مالکیت مشاعی خواهد بود که تابع مقررات خاص خود می باشد و شرکا در همه اموال موضوع ارث شریک هستند یعنی مالکیت آنها به صورت اشاعه است. مثلا املاکی که از شخص متوفی به جای مانده بین همه ورثه مشترک و مشاع است و هیچ کس در ارث بر دیگری اولویت ندارد، هر چند که سهم او از ارث بیش از دیگران باشد.
۲) قرارداد
عقد یا قرارداد یکیدیگر از اسباب اشاعه است. به عنوان مثال وقتی دو نفر با هم ملکی را اجاره می کنند هر دو، مالک مشاعی منافع عین مستاجره می گردند. مثال دیگر در این زمینه، خرید ملک توسط دو نفر یا بیشتر به صورت مشترک است که به این صورت، دو خریدار مالک مشاعی ملک می گردند. باید گفت که عقد یا قرارداد یکی از اسباب ارادی تحقق مالکیت مشاع است زیرا هیچ عقدی بدون اراده و قصد طرفین به وجود نمی آید. به این ترتیب، چند نفر می توانند با توافق یکدیگر، مالکیت مشاع یک مال یا ملک را در اختیار بگیرند. در این صورت در سند مالکیت میزان مالکیت و سهم هر نفر از کل ملک مشخص می شود. مثلا در سند می آید؛ مالک دو دانگ مشاع از شش دانگ پلاک ثبتی.
۳) مزج
منظور از مزج یا امتزاج، مخلوط شدن دو مال است. هر گاه دو مال به صورتی با هم مخلوط گردند که نتوان آن دو را از یکدیگر جدا نمود، حالت اشاعه یا مالکیت مشاع به وجود می آید. مثل این که دو نفر اموال خود را در مکانی انبار کنند به طوری که با توجه به شرایط، نتوان اموال را از هم تشخیص داد.[۱] این نوع از سبب اشاعه بر خلاف دو سبب قبلی فقط در رابطه با اموال منقول و اشیاء اتفاق می افتد و در مورد املاک مصداقی ندارد.
[۱] سماواتی پور، محمد رضا. نگرشی بر قانون افراز و فروش املاک مشاع. تهران، مجد، ۱۳۹۰. ص۴۶.